خاطرات محمد جعفر محجوب
Abstract
غزل زیر از اسناد محجوب در دنیای سخن(شماره 60،اردیبهشت 1373)به چاپ رسید.
دیشب نظر به روی نکوی تو داشتم چشم امید خویش به کوی تو داشتم از دیده تر،ای مه رخشان برج حسن آئینه در برابر روی تو داشتم من نقش آرزوی خود ای نقش آرزو در بند زلف غالیه بوی تو داشتم طبع رمیده را گهرافشان و نکته سنج از ذوق لعل نادره گوی تو داشتم دلتنگیات مباد،که در جام خوشدلی هر می که داشتم ز سبوی تو داشتم گوش و گلوی دختر دلبند شعر را زیور ز یاد گوش و گلوی تو داشتم خواب تو خوش که من شب تاریک هجر را تا بامداد زنده به بوی تو داشتم
دیشب نظر به روی نکوی تو داشتم چشم امید خویش به کوی تو داشتم از دیده تر،ای مه رخشان برج حسن آئینه در برابر روی تو داشتم من نقش آرزوی خود ای نقش آرزو در بند زلف غالیه بوی تو داشتم طبع رمیده را گهرافشان و نکته سنج از ذوق لعل نادره گوی تو داشتم دلتنگیات مباد،که در جام خوشدلی هر می که داشتم ز سبوی تو داشتم گوش و گلوی دختر دلبند شعر را زیور ز یاد گوش و گلوی تو داشتم خواب تو خوش که من شب تاریک هجر را تا بامداد زنده به بوی تو داشتم