تزئين در «مينياتور ايراني»
Abstract
زيبائي خيره کننده مينياتور ايراني، شکوه شگفت انگيز سرزمين رؤياوار آن، سرچشمه در رنگ ناب دارد. آزادي، ظرافت، نازکي و بسياري رنگهاست که آنرا از نقاشي کلاسيک چين يا غرب متمايز مي کند.
بينش بهشتي، آيينه و باغ؛ مينياتور تبلور يگانگيِ اساسِ انتزاعي تزيين اسلامي و اين باور ايزدي ايران کهن است که: آرايش جهان از برکت وجود نور اوست. (از معرفي نامه کتاب در پشت جلد)
. . . اگر اسلام چهره سازي را کنار نهاده، درعوض به تقويت کامل هنر تزيين پرداخته است. تزيين در شکل کامل خود وجود دارد: نه از چيزي الهام مي گيرد و نه به علامتي و نشانه اي مربوط است. بدين قرار از هيچ چيز خارجي تبعيت نمي کند وسعادت وکمالش دراين است که به قول کانت، قانون خاص خود را پيروي کند، زيرا همين قانون جنبه هنري اصيل تر و عميق تري از همه چيز دارد: تخيل، طبق آن، آزاد است و مي تواند با سبکي و روشني، ذات زيبايي را از قوه به فعل در آورد؛ و اين نهايتي بي نهايت است. هنر تزيين ضمن آنکه بر مبناي امکانات فني و مادي مواد و اشياء قرار دارد، درعين حال کاربري و معناي امکانات و مواد را کم مي کند و از ماديت آنها فاصله مي گيرد تا بتواند آن را به تکيه گاهي براي تظاهر يک فرم تجريدي و خالص بدل سازد. جلال و شکوهي که تزيينات، به چيزها مي بخشد همانا ايده کمال و هر آن چيزي است که آنها را کامل مي کند، نه بزور تظاهر ذات چيزها، بلکه علامت و نشانه ذاتي ديگرگونه و ذات کمال و آزادي در باره چيزها. تزيين، بنابرمفهوم و استنباط خود از هر قيد و محدوديتي در باره چگونگي آغاز و پايان و چپي و راستي و بالايي و پاييني کار، آزادي مطلق دارد. تزيين اقتضا مي کند که همه چيز، همه عناصر، به شيوهاي سازگار و همگن و هماهنگ، به هم مرتبط باشد، همه چيز يکپارچه معنا و کمال باشد. برهمين منوال تزيين که هر هنري به آن گرايش و نياز دارد، خودبازي بي پايان پيوندها و رابطه ها مي شود، همچون قافيه و وزن در شعر و موسيقي که قواعدي داخلي و ارتباط ها و پيويندهايي مستقل ازهرگونه رابطه علّي عيني يا نمادين نهائي برقرار مي سازد.
بينش بهشتي، آيينه و باغ؛ مينياتور تبلور يگانگيِ اساسِ انتزاعي تزيين اسلامي و اين باور ايزدي ايران کهن است که: آرايش جهان از برکت وجود نور اوست. (از معرفي نامه کتاب در پشت جلد)
. . . اگر اسلام چهره سازي را کنار نهاده، درعوض به تقويت کامل هنر تزيين پرداخته است. تزيين در شکل کامل خود وجود دارد: نه از چيزي الهام مي گيرد و نه به علامتي و نشانه اي مربوط است. بدين قرار از هيچ چيز خارجي تبعيت نمي کند وسعادت وکمالش دراين است که به قول کانت، قانون خاص خود را پيروي کند، زيرا همين قانون جنبه هنري اصيل تر و عميق تري از همه چيز دارد: تخيل، طبق آن، آزاد است و مي تواند با سبکي و روشني، ذات زيبايي را از قوه به فعل در آورد؛ و اين نهايتي بي نهايت است. هنر تزيين ضمن آنکه بر مبناي امکانات فني و مادي مواد و اشياء قرار دارد، درعين حال کاربري و معناي امکانات و مواد را کم مي کند و از ماديت آنها فاصله مي گيرد تا بتواند آن را به تکيه گاهي براي تظاهر يک فرم تجريدي و خالص بدل سازد. جلال و شکوهي که تزيينات، به چيزها مي بخشد همانا ايده کمال و هر آن چيزي است که آنها را کامل مي کند، نه بزور تظاهر ذات چيزها، بلکه علامت و نشانه ذاتي ديگرگونه و ذات کمال و آزادي در باره چيزها. تزيين، بنابرمفهوم و استنباط خود از هر قيد و محدوديتي در باره چگونگي آغاز و پايان و چپي و راستي و بالايي و پاييني کار، آزادي مطلق دارد. تزيين اقتضا مي کند که همه چيز، همه عناصر، به شيوهاي سازگار و همگن و هماهنگ، به هم مرتبط باشد، همه چيز يکپارچه معنا و کمال باشد. برهمين منوال تزيين که هر هنري به آن گرايش و نياز دارد، خودبازي بي پايان پيوندها و رابطه ها مي شود، همچون قافيه و وزن در شعر و موسيقي که قواعدي داخلي و ارتباط ها و پيويندهايي مستقل ازهرگونه رابطه علّي عيني يا نمادين نهائي برقرار مي سازد.